معنی دریاچه ای درروسیه

حل جدول

دریاچه ای درروسیه

ایلمن, اونگا، بایکال, سلیگر, لادوگا، ال‌ گیگیتگین, بروسنو، خانکا


شهری درروسیه

مسکو، بارنائول، تیومن، اومسک، ساروف، قازان، سن پترزبورگ، مسکو، مورمانسک، آزوف


رودی درروسیه

اوب، ولگا، لنا

آمور، یانا

اکا، اوب، لنا

لنا، ولگا

دن، لنا، ولگا، آکا

ام، اوب، لنا

اوب، لنا

ولگا

اوب، ولگا

ام

لنا، ولگا

ام، لنا

اکا

اوب

ولگا، لنا

آکا، ‌لنا

لنا


دریاچه ای درکویینزلند استرالیا

دریاچه گالیله


دریاچه ای درقزاقستان

آرال

لغت نامه دهخدا

دریاچه ای

دریاچه ای. [دَرْ چ َ] (ص نسبی) منسوب به دریاچه. مربوط به دریاچه. رجوع به دریاچه شود.


دریاچه

دریاچه. [دَرْ چ َ / چ ِ] (اِمصغر) مصغر دریا. دریای خرد. آبی ایستاده و وسیع محاط به خشکی چون دریاچه ٔ ساوه و دریاچه ٔ زره، و بحر خزر که دریاچه ای است. (یادداشت مرحوم دهخدا). دریای کوچک و دریای محدود و آبگیر و برکه. (ناظم الاطباء). اُبَیحِر. بحیره. دریااک. دریاژه. دریاهک. دریایک. دریاهه. پهنه ٔ نسبهً وسیع آب راکد در داخل خشکی. فرورفتگی نسبهً وسیعی مملو از آب در دل خشکی. منشاء بیشتر دریاچه های موجود در عمل یخچالهاست (پر شدن حوضه ها که بوسیله ٔ یخچال ها حفرشده، یا بسته شدن جریان رودخانه ها بوسیله ٔ یخ) انواع دیگر دریاچه عبارت است از دریاچه های حادث از انسداد اتفاقی جریان آب رودخانه، دریاچه های طوقی، مردابهای ساحلی که در نزدیک مصب رودخانه تشکیل میشوند، قسمتهائی از اقیانوس که بواسطه ٔ عمل آتشفشانی جدا میشوند، و دهانه های آتشفشانهای خاموش که آب در آنها گرد می آید. بیشتر دریاچه ها شور یا تلخند بعضی از این دریاچه ها اعقاب دریاچه های آب شیرین هستند که از تبدیل اقلیم مرطوب به کم آب حادث شده اند (مانند دریاچه ٔ شور بزرگ و بحرالمیت). برخی از آنها از اقیانوس جدا شده اند (مانند دریای خزر و آرال). بزرگترین دریاچه های طبیعی زمین عبارتند از خزر، سوپریور، هکتوریا، نیانزا، آرال، میشیگان و هورون. بلندترین دریاچه های زمین تیتیکاکا و پست ترین آنها بحرالمیت است. (از دائرهالمعارف فارسی). || مخزن های دریاچه مانند ساخته ٔدست انسان را نیز دریاچه میخوانند (مانند دریاچه ٔ سد کرج) وسیعترین این دریاچه ها دریاچه ٔ حادث از سد کاریبا بر رود زامبزی در افریقاست. (از دائرهالمعارف فارسی). || حوض بزرگ که در باغهای بزرگ است. (یادداشت مرحوم دهخدا). مطلق حوض کلان و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته است. (آنندراج):
دریاچه ای است دست کریمان روزگار
کز رای سایلان بودش آبشارها.
اشرف (از آنندراج).
|| در تداول مردم گناباد به حوض وسط خانه اطلاق می شود. (یادداشت پروین گنابادی). || نهر. (از آنندراج):
ز دریاچه ٔ گنگ تا آب سند
شدندش زبون تاجداران هند.
هاتفی (از آنندراج).

دریاچه. [دَرْ چ َ / چ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت. واقع در 16هزارگزی جنوب خاوری سبزواران و لب رودخانه ٔ هلیل، با 228 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

دریاچه. [دَرْ چ َ / چ ِ] (اِخ) دهی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار. واقع در 75هزارگزی جنوب باختری ششتمد با 131 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


دریاچه ٔ خزر

دریاچه ٔ خزر. [دَرْچ َ / چ ِ ی ِ خ َ زَ] (اِخ) دریای خزر. بحر خزر. دریاچه ای به شمال ایران. رجوع به خزر در ردیف خود شود.


دریاچه ٔ رضائیه

دریاچه ٔ رضائیه. [دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ رِ ئی ی َ] (اِخ) بحیره ٔ ارمیه. دریاچه ای در شمال غربی ایران. رجوع به رضائیه (دریاچه ٔ...) و ارمیه و بحیره ٔ ارمیه در ردیفهای خود شود.

واژه پیشنهادی

دریاچه ای در اردبیل

دریاچه شورابیل، دریاچه نئور، دریاچه شورگل


دریاچه ای در خمین

دریاچه خان آباد


دریاچه ای در اسلوونی

دریاچه بلد


دریاچه ای در آذربایجان غربی

دریاچه ارومیه، دریاچه مارمیشو، دریاچه بنچول

معادل ابجد

دریاچه ای درروسیه

719

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری